آیینِ نغمهسازی
در شهر شُهرهام من در کارِ عشقبازی
سیمینبرانِ شهرند همبازیام به بازی
من رندِ پاکبازم گنجینهای ز رازم
پندی بگیر از این دانای عشقبازی
دینِ یگانه عشق است، راهِ دگر چه پویی؟
سازِ سماعِ مستیست پیروزِ تکنوازی
ناز و نیازِ عشق است جاه و جلالِ یاران
یا رب مباد یاری در دامِ بینیازی!
از آستانِ جانان سر برنداری، ای دل!
در بارگاهِ عشق است اسبابِ سرفرازی
ما فرّخیم و با ما غوغای بس تغنّیست
چون ما کسی نداند آیینِ نغمهسازی...
تیر ۱۳۸۰
دختاک، فرخ سائس، نشر شایسته، چاپ اول، تبریز، ۱۳۸۵، ص ۳۰.