خانۀ هواداران فرّخ سائس

Farrokhsaaesfollowers

۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

برخیز


به نوذر پرنگ (۱۳۱۶-۱۳۸۵)

ای مطلع سرسبزِ سرافرازی و مستی

خضراغزلِ باغِ خزان‌خوردهٔ هستی

دیباچهٔ زرّینِ ازل‌کلکِ معانی

بیت‌الغزلِ شوق‌برانگیزِ الستی


تسبیحِ مَلَک با تو به‌آیینِ زلالی

تکبیرِ بشر با تو به‌آیینه‌پرستی


تا دست در آغوشِ سحابِ کرم آریم

فیضی، که برآییم بلند از برِ پستی


برخیز، که تو جانِ جهانی همگان را

هنگامهٔ جان است و جهان، تا چه نشستی؟


آیینهٔ فرّخ‌رخِ باغِ ملکوتی

ای سروِ روان‌پرورم، ای مایهٔ مستی.


تیر ۱۳۸۱


طنطنه، فرّخ سائس، نشر هماذر، چاپ اول، تبریز، ۱۳۸۳، ص۷۳.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۳۵
نرگس فداکار


❓ چگونه سینه‌سرخ‌ها را تهیه کنیم



📣 کسانی که قصد تهیۀ مجموعه‌شعر جدید فرخ سائس (سینه‌سرخ‌ها، تبریز، شایسته، ۱۳۹۶) را دارند:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۲
نرگس فداکار



جدیدترین شعر استاد دکتر شفیعی کدکنی که پس از دیدن مجموعه‌شعر جدید فرّخ سائس (سینه‌سرخ‌ها) خطاب به شاعر تبریزی سروده است.



بویِ بهار از جانبِ تبریز می‌آید

بویِ بهاری دلکش و گلریز می‌آید


بویِ بهار و شهریار و سایه و نیما

بویِ امید و آرزوها نیز می‌آید


بنگر بهاری این‌چنین تا بی‌کرانی‌ها

دیگر مگو پاییزها خون‌ریز می‌آید


هر صبح با نوخسروانی‌های عصرِ ما

فرّخ سوارِ بارهٔ شبدیز می‌آید


شعرِ زمانِ ما نظامی نو ز سر بگْرفت

کاین‌سان دلیر و ناب و ناپرهیز می‌آید


کُند است و بُرّایی ندارد شعرِ دلقک‌ها

وز محتسب دیگر مگو کو تیز می‌آید


ریزد سرشکِ شادی‌ام بر پهنهٔ رخسار

زین پردهٔ دلکش که شورانگیز می‌آید.




سه‌شنبه، ۲۳ خرداد ۱۳۹۶

محمدرضا شفیعی کدکنی (م.سرشک)



منبع:


کانال تلگرامی محسن صلاحی راد (MohsenSalahiRad@)

کانال تلگرامی فرّخ سائس (FarrokhSaaes@)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۷
نرگس فداکار

شرابم برسان



عشوه‌ای ریز از آن لعل و شرابم برسان

تشنه‌ام، زآن لبِ پُرنوش بر آبم برسان


گیسوان را که پریشاندی و عطر افشاندی

طرّه‌ای نیز برقصان و گلابم برسان


پیش‌تر زآن‌که شوم محوِ سراپردهٔ غیب

تا درِ میکده سرمست و خرابم برسان


بال‌ در بال تو بر عرشِ برین تا برسم

به‌فلک‌بَرشده‌طبعی چو عقابم برسان


دور شیرین وصال است و شکرخندهٔ بخت

ساقیا، شوری ازآن تلخِ مذابم برسان


عصر عصیان‌زده را فاجعه‌ای رخ داده‌ست

بی‌دلیلی‌ست! به خلوتگهِ خوابم برسان


مدّعی، مغلطه با مردِ خدا نتْوان کرد

یا بهل سفسطه را یا به جوابم برسان


بی‌نماز آن که به سرمنزل خورشید رسید

فرّخِ ماست که فرمود: «شرابم برسان!»

تیر ۱۳۸۱

طنطنه، فرّخ سائس، نشر هماذر، چاپ اول، تبریز، ۱۳۸۳، ص ۷۱.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۹
نرگس فداکار
جلوهٔ جان

تن تو جلوه‌ای از جان جاودان دارد
خوشا کسی که به تن جلوه‌ای ز جان دارد

طلایه‌دارِ طلوعیّ و شهسوار شفق
همان که بیرقی از خونِ عاشقان دارد

مرا ز غصّه رهایی دِه، ای دلیرِ بهار
که داغ‌ها دلم از غارتِ خزان دارد

چو سرو باش و به آغوشِ سبز خویشم خوان
به‌حکمِ بوسهٔ سرخی که ارغوان دارد

درآ در آینه‌بندان دیده‌ایّ و ببین
به خودنماییِ حُسنی که جاه از آن دارد

مرا بنوش به شیرینی و تُرُش منشین
مگوی جامِ مقدّس، که شوکران دارد

مرا بپوش و به‌رقص آی تا خوشان گویند
خوش آن که جام نه، بل جامهٔ جهان دارد

چه موشکاف زد این شانه را به گیسوی عشق
چو فرّخ آن که محک از زرِ زمان دارد
فروردین ۱۳۸۱



طنطنه، فرّخ سائس، نشر هماذر، چاپ اول، تبریز، ۱۳۸۳،ص۶۲.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۲۰
نرگس فداکار

‌فتنه


من خداوند جنونم، باز انکارم کنید

مرتدم خوانید و آخر بر سرِ دارم کنید


خوابِ بیداری گرفته چشم هشیار مرا

نرگس‌اندیشانِ باغِ خفته، بیدارم کنید


وِای شمایان با من، آه، ای ناصرآوازانِ قرن

بـانگِ منصوری بیفشانید و بسیارم کنید


دختری خوش‌رقص مردان را نمی‌آرد به‌شور

دلکشی شیرین بشورانید و سرشارم کنید


این حجابِ آخرین را راه می‌باید زدن

لولیان، عریان شوید از عقل و عیّارم کنید


عشوه‌ریزان عشق‌بازان را شرر در جان زنید

هم اگر شد فتنه‌ها زین شعله در کارم کنید


دوش فرّخ رو به زهدآلودگان مستانه گفت:

«پاک بیزار از شمایم، باز آزارم کنید!»

اسفند ۱۳۸۰


طنطنه، فرّخ سائس، نشر هماذر، چاپ اول، تبریز، ۱۳۸۳، ص ۶۰.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۵۸
نرگس فداکار

خزانِ عشق

شهر شیرین‌پرورم را شور فرهادی نمانْد

آتش‌آوایانِ ما را نای فریادی نماند


دورهٔ عشرت گذشت و عشق از دل‌ها رمید

ای دریغا، جامِ شوقی، خاطرِ شادی نماند


روی معشوق و لب عشّاق زرد و خشک شد

در خزانِ عشق جانِ بوسه‌آبادی نماند


سروْبالایان سروستانِ جان گشتند پَست

باغ سبزِ عاشقان را شاخِ شمشادی نماند


نوعروسان را کجا شد عشوه‌های آتشین؟

آبروی عشق را نازم که دامادی نماند!


فرّخ، اکنون سکّهٔ دولت به نام خود بزن؛

چند گویی بیستون و شور فرهادی نماند؟

مهر ۱۳۸۰


طنطنه، فرّخ سائس، نشر هماذر، چاپ اول، تبریز، ۱۳۸۳، ص۵۲.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۳۹
نرگس فداکار

عشق است و...



جز چشمِ مستی‌سُرایت دل هم‌نوایی ندارد

غیر از تنِ خوش‌تراشت جانم خدایی ندارد


با صافیِ پیکرِ تو آب از لطافت حدیثی‌ست

با جانِ روشنگرِ تو مَه ادعایی ندارد


در جای‌جای خیالم عطرِ تو جاری‌ست، ای جان

بوی نوازندهٔ گل جز باغ جایی ندارد


شیرینگر شور فرهاد، جانم فدای تنت باد

جز بیستونِ دلِ من کاین تیشه جایی ندارد


عشق است و شور است و آتش، صدق است و جانِ سیاوش

کاین مردِ دریای آتش جز این سزایی ندارد


عشق است و نور است و امّید، شوق است و آغوشِ خورشید

وین ناکجای خیالی جا در کجایی ندارد


ای چشمِ مستی‌سُرایت هم‌نغمهٔ جانِ فرّخ

آغاز کن، کاین رهِ خوش ما و شمایی ندارد



تیر ۱۳۸۰


طنطنه، فرّخ سائس، نشر هماذر، چاپ اول، تبریز، ۱۳۸۳، ص ۴۴

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۰
نرگس فداکار